باسمه تعالی
پاسخ خودآزمایی های
زبان و ادبیات فارسی پیش دانشگاهی
درس اول نی نامه ص 7
1- جدایی : دوری از مقام وصل ، جدایی روح ما از روح کل
نی : انسان عاشق دورافتاده از محبوب ازل ، انسان عارف یا کامل ، مولوی
نیستان : عالم معنا ، ذات حق و مکان وصل
2- بیت چهارم
3- تاثیر مثبت و منفی نی برافراد ، هم در شادی نواخته می شود و هم در غم
4- نابودی
5- پرده ی اول : نغمه و آهنگ و موسیقی / پرده ی دوم : حجاب و مانع
پرده دریدن کنایه از آشکار کردن اسرار دل ، رسوا کردن
6- عشق ، معشوق (خداوند)
7- زیرا روح نیایش در تاروپود آن تنیده است .
درس دوم مناجات نامه ص 11
1- الف – نروم جز به همان ره که توام راه ، نمایی = تنها آن راهی را خواهم پیمود که تو آن را به من نشان می دهی در این صورت راه مفعول و م متمم است .
ب- نروم جز به همان ره که توام راهنمایی = تنها راهی را خواهم پیمود که تو راهنمای من هستی م مضاف الیه برای راهنما می باشد.
2- بیت 6 همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی .
3- مضامین اخلاقی ، عرفانی و تربیتی یا حاوی نیایش های لطیف و زیبا ، لبریز از معارف و آموزش های اخلاقی و اجتماعی است .
4- رحیم ، عظیم ، کریم ، حکیم ، بخشنده ، ستارالعیوب ، علام الغیوب .
درس چهارم کاوه آهنگر ص 28
1- ستایش داد پیشگی و تاکید بر دادگری
2- هردو انقلاب مردمی و ضد شاهان ستمگر بوده است
3- چون به خدا ناسپاس و دچار غرور شد و گفت من خدا هستم .
4- خوهای اهریمنی و بیداد و منش خبیث .
5- نفوذ به خورشخانه و دربار و نجات دادن یکی از دونفری که قرار بود هر روز کشته شوند.
6- حضرت ابراهیم (ع)
7- ضحاک
8- ضرب المثل جای سوزن انداختن نبود
9- شاهنامه ، سرگذشت ملتی است در طول اعصار و نشان دهنده ی مردمی است که برای آزادگی و شرافت و فضیلت جنگیدند و نشان دهنده ی فرهنگ و اندیشه و آرزوی آن هاست .
درس پنجم ، گذر سیاوش از آتش ص 35
1- زمینه ی داستانی : ماجرای سیاوش و گذر او از آتش ، شکل کامل داستانی دارد.
زمینه ی قهرمانی : سیاوش از نظر نیروی مادی و معنوی ممتاز است و در برابر خودخواهی و کام خواهی سودابه ایستادگی می کند.
زمینه ی قومی و ملی : کلیه ی ویژگی های سیاسی و اعتقادی بیان شده در داستان ، نمایانگر زمینه ی ملی است مثل کافور به کفن زدن در هنگام مردن ، مراسم آزمایش گذر از آتش (سوگند خوردن)
زمینه ی خارق العاده : گذر سیاوش از آتش .
2- او سوار بر اسب می شود ، لباس سفید به تن می کند و بر آن کافور می پاشد ، کلاهخود طلایی بر سر می گذارد ، خندان و با دلی پر امید به سوی آتش می رود.
3- اندوهگین شدن و گریستن بر حال او
سراسر همه دشت بریان شدند برآن چهر خندانش گریان شدند
4- همی خاک نعلش برآمد به ماه ، زمین گشت روشن تر از آسمان ، توگفتی شب آمد به روز
5- با شنیدن این سخنان تهمت آمیز : آتش دوزخ برایم آسان گشت . یا این تهمت آنقدر سوزنده است که آتش دوزخ برایم آسان شد.
6- اگر پاک باشم خدا مرا نجات می دهد. اگر بی گناهم رهایی مراست .
7- کیکاووس دستور می دهد که او را دار بزنند ، درباریان او میانجیگری می کنند و سیاوش او را می بخشد ولی چون دست از توطئه و دسیسه بر نمی دارد سرانجام بعد از مرگ سیاوش ، چون رستم سودابه را مقصر می داند به کاخ او رفته ، او را می کشد.
ز پرده به گیسوش بیرون کشید زتخت بزرگیش بیرون کشید
به خنجر به دونیم کردش به راه نجنبید برتخت ، کاووس شاه
8- فردی جاه طلب ، خودخواه و ستمگر
درس ششم دریای کران ناپدید ص 40
1- چون در همه زمان ها انسان ها عواطف و احساسات دارند و آن ها را در قالب شعر غنایی بیان می کنند.
2- با بیت سوم و چهارم
3- سرکشی عاشق از عشق ، او را به معشوق نزدیک تر می کند و فرار از دام عشق ممکن نیست.
4- عشق او باز مرا به بند آورد (گرفتارکرد) کوشش بسیار سودمند نشد.
5- کز کشیدن تنگ تر گردد کمند
6- بیت چهارم
درس هفتم ، من این همه نیستم ص 42
1- فروتنی و تواضع
2- خواست عملاٌ ثابت کند که القاب ، نشان دهنده ی چیزی نیست ، بلکه القاب خوب و بد همه لفظ است و بیانگر حقیقت وجودی انسان نمی باشد.
3- هیچ کدام
4- هیچ یک از این لقب ها ، حقیقت مرا نشان نمی دهد.
5- بازرفتند : بازگشتند /بشوریدند : اعتراض کردند / بیرون گرفت : بیرون آورد / آواز داد: صدا زد ، گفت
6- اقامت : ماندن ، جای گزیدن
اقامه : برپاداشتن ، به جا آوردن
مصاحبت : هم نشین شدن
مصاحبه : گفت وگو با رجل سیاسی ، علمی و ادبی ، گفت وگو با مردم
ارادت : میل قلبی به کسی یا چیزی داشتن ، اخلاص و اظهار کوچکی در دوستی
اراده : خواستن ، میل ، قصد و آهنگ
ص 43 حدی خوان
1 - در غل و زنجیر زیر آفتاب ، کنار خیمه انداخته
2- بلی ، زیرا بعد از اتفاقی که رخ داد و حرفش را ثابت کرد ، غلام را آزاد نمود
3- خیر
4- مهمان نوازی
5- الف : کاربرد فراوان افعال پیشوندی که در زبان امروز کمتر یافت می شود مانند : فراز رسیدم ، فرو گرفتند
ب: آوردن ((مر)) و ((را)) با هم مثل : مراکرام ضیف را
ج- آوردن حرف اضافه ((اندر )) به جای ((در))
د: آوردن ((همی)) به جای ((می)) ماضی استمراری مثل همی رفت
ر: آوردن کلمات به شکل قدیم مثل ((اشتر )) به جای شتر
ز: آوردن اصطلاحات منسوخ مثل : او را در کار من کن
در گذشته (دستور دادن ، امر کردن ، انجام دادن )
افعال و صیغه ها و مشتقات رایج آن عبارتند از : فرمود ، فرمودند ، بفرمایید ، فرمایش و فرموده
7- تاثیر شعر و موسیقی بر حیوانات
درس هشتم مناظره خسرو با فرهاد ص 47
1- شناخت شخصیت و هدف فرهاد و منصرف کردن او از عشق شیرین
2- عاشقی سرسخت و پاکباخته و فروتن که با تمام وجود به معشوق عشق می ورزید و در عشق صادق بود.
3- بیت 12 بگفت آشفته از مه دور بهتر
4- بگفتا گر خرامی در سرایش (چه می کنی ؟) بگفت (اگر در سرایش بخرامم ) اندازم این سر زیر پایش ، بیت 6 جمله دارد.
5- محکم ، قاطع ، صادقانه و در ظاهر آشفته و در باطن منطق عشق بر آن حاکم بود.
6- یاد نکردن از او
7- نثار کردن سر در راه معشوق
درس نهم نفحات صبح ص 49
1- مگس و عقاب ، بزه و ثواب ، بلبل و غراب ، بگردد و نگردد .
2- زیرا مانند چهره ی محبوب است که نقاب را از صورت برداشته باشد.
3- مصرع دوم ، تمثیلی برای تبیین موضوع مصرع اول است .
4- درآب مرده بهتر که در آرزوی آبی ، مگس کجا تواند که بیفکند عقابی
5- الف – ماندی ، ماضی ساده / ماند مضارع اخباری ب- ماندی از مصدر ماندن توقف کردی ، تاخیر کردی / ماند از مصدر مانستن شباهت دارد .
اکسیر عشق ص 50
1- از خود بیخود شدم ، خودم را فراموش کردم
2- آرام ، ساکت (ساکن شود : تسکین یابد )
3- بیت 6
درس دهم دولت یار ص 52
1- زیرا وحدت موضوع دارد . یعنی ، تماماً اظهار شادی از پایان یافتن مشکلات اجتماعی و فردی است و دراین غزل شادی حافظ در نابودی حکومت ستم پیشه مشاهده می شود . بنابراین ، مضمونی که حلقه های غزل را بهم پیوند می دهد اوضاع اجتماعی عصر حافظ است .
2- بلی ، زیرا در آن به کنایه از اوضاع و احوال زمانه سخن می گوید.
3- کلمات متضاد : شب و روز ، بهار و خزان ، خار و گل
مضمون متضاد :
ناز و تنعم خزان (دوره ی حکومت امیر پیر حسین ) قدم باد بهار(دوره ی حکومت ابواسحاق...)
در پرده ی غیب بودن صبح امید (دوره ی حکومت پیر حسین
برون آمدن صبح امید (دوره ی حکومت ابواسحاق )
پریشانی شب های دراز وغم دل (دوره حکومت پیرحسین ) سایه ی گیسوی نگار (دوره ی حکومت ابواسحاق) تشویش خمار (دوره حکومت پیر حسین ) لطف نمودن ساقی (دوره ی حکومت ابواسحاق )
4- الف : گیسو ، پریشانی ،دراز / شب و سایه / شب و گیسو
ب : بیت دوم
5- همه به معنی پایان رسیدن است .همه افعال ، فعل خاص و ماضی مطلق هستند به معنی ((به پایان رسیدن)) به جز در بیت ششم که به معنی ماضی التزامی است ((به پایان رسیده باشد)).
6- بیت دوم و سوم ناز فرمودن خزان – شوکت خار
7- در این بیت اگر چه حافظ از پایان یافتن رنج ها احساس رضایت می کند ، اما در مصرع اول از بی توجهی و کم لطفی دیگران نسبت به خود گله و شکایت می کند.
راه بی نهایت ص 54
1- نکته دان عشق
2- ایهام در کلمه مپیچ است به معنی گلاویز شدن و پیله کردن ، گرفتار شدن که با کمند تناسب دارد .
3- با تمام دقتی که در قرون اولیه اسلامی در ضبط قرآن کریم اعمال می شد باز در خواندن قرآن اختلاف هایی دیده شده که ناشی از گوناگونی لهجه و نبودن اعراب و نقطه است . از بین قاریان مشهور7 قاری شهرت بیشتر دارند که قرائت های آن ها مورد قبول همگان است هریک از 7 نفر ، دو نفر راوی داشتند و در مجموع 14 نفر هستند. 7 قاری عبارتند از : 1- عبدالله بن عامر دمشقی 2- عبدالله بن کثیر مکی 3- عاصم 4- ابوعمرو 5- حمزه بن حبیب کوفی 6- نافع بن عبدالرحمن 7 – کسایی
4- چشم معشوق
5- ستاره ی قطبی و دراینجا منظور پیر طریقت است .
6- رعایت و لطف مدعی
7- الف : فعل جمله صورت توان بست (وجه مصدری ) فعل اصلی ((صورت بست)) می باشد.
ب- کجا برای این راه ، نهایتی صورت توان بست ؟ چنانچه حرف(( را )) فک اضافه به حساب آوریم جمله ی صریح آن چنین می شود: کجا نهایت این راه صورت توان بست ؟
8- آفتاب و سایه : تضاد و تناسب
درس یازدهم اشارت صبح ص 56
1- شوق (شعله ی آتش در مقایسه با شوق من همانند طفل نی سوار است )
2- شرر ، شرار، غبار ، خمار ، خنده و آینه دار
3- بیت دوم
4- عمر کوتاه و زندگی زودگذر ، غیر واقعی بودن لذات این دنیا
5- غرقه ، محیط ، کنار و آب
6- ناپایداری عمر ، بی اعتباری دنیای مادی
7- چون مقام های دنیوی موقتی هستندونهایتاً برای شخص چیزی جزننگ وبی آبرویی به جای نمی گذارد.
8- دنیا
درس عیب جو و مجنون ص 57
1- چون مجنون عاشق لیلی بودوهمه چیز او راحسن وکمال می دیداما عیب جو ، چون ظاهر نگر بود فقط عیب ها را می دید .
2- همان طور که آندره ژید در کتاب مائده های آسمانی گفته است : بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه درآن چیزی که به آن می نگری . یعنی باید دیدمان عوض شود زیرا اگر چشم با هنر و خوبی ها همراه باشد خوبی را می بیند و اگر با بدی همراه باشد همه چیز را بد می بیند .
3- مولانا لیلی را زیبا می داند ولی نه زیبای زیبا رویان و او را به زشتی نکوهش نمی کند. وحشی بافقی لیلی را کاملاً زشت می داند.
4- علامت نکره ، چون ی در قصوری علامت نکره می باشد بهتر است ی در حوری را هم نکره بگیریم .
درس دوازدهم سپیده آشنا ص 61
1- چندشناک ، وهمناک ، شداید استخوان سوز ، نگاه وحشتناک غارها
2- توصیف ماه و حرکت آن در شب بر فراز سرزمین ماتم زده ی کربلا در بند چهارم .
3- دیشب ، شب عاشورا / امشب : شب شام غریبان
4- اگر دین ندارید (لااقل ) در دنیایتان آزاده باشید .
5- زیرا نویسنده به کمک احساس و تخیل شاعرانه ی خود به توصیف ابعاد مختلف ، قیام کربلا و اندیشه های جاری در آن پرداخته است ودر آن توصیفات زیبایی وجود دارد که بیانگر عواطف انسانی است .
قلب مادر ص 63
1- بیت آخر
2- عشق لطیف مادری و بیان احساسات او درباره فرزندش
3- چون خالی ازهرنوع عاطفه ای است وبه مادر بی احترامی کرده وبه خاطر هوس دست به قتل او می زند.
4- تکلیف کلاس
درس سیزدهم کیش مهر ص 66
1- سرمستی و از خود بیخود شدن یا نیل به الله و فنای فی الله . زیرا در مسلک عاشقان و عارفان پرستش حقیقی وقتی رخ می دهد که صوفی کاملاً از خود بی خود شده و مجذوب حق شده باشد .
2- بیت سوم
3- قطرات باران
4- زیرا آینده نیز همانند گذشته گذرا و ناپایدار است .
5- بیت : به خون خود آغشته و رفته اند چه گل های رنگین به جوبارها
6- حلاج
رنج بی حساب ص 67
1- این قدر نگویید من ، بگویید مکتب من
2- نقص و کمال / عیب و جمال / خویش و غیر
درس چهاردهم ص 70
1- غم اول عادی و دنیایی است / غم دوم ، غم عشق است که شاعر خواهان آن می باشد و جنبه آفرین و تحسین و سازندگی دارد.
2- شاعر ، زخم وارد شده بر سینه ی مبارز را مثل مدال افتخار می داند که بر سینه ی فردی زده باشند.
درس پانزدهم ص 75
1- پرگو (آکنده گوش ، ژاژخای ) کم گوی (سرافراز ، کم آواز ، تامل کننده در جواب ، دارای سخنان مروارید مانند )
2- صدف ، مشک ، کوه
3- بیت ششم : نشاید بریدن نینداخته
4- بیت دهم : حذر کن ز نادان ده مرده گوی چو دانا یکی گوی و پرورده گوی
با بیت یازدهم نیز ارتباط دارد
5- آکنده گوش در لغت به معنی کر است و کنایه از نصیحت ناپذیر . کسی که زیاد سخن می گوید چون فرصت شنیدن ندارد سخن در گوش او فرو نمی رود و مثل فردی است که گوشش کر است و طبیعتاٌ به اندرز و حرف دیگران گوش نمی دهد.
6- اخلاقی
7- شعرهای تعلیمی در قدیم غالباً مشتمل بر سرودهای اخلاقی ، دینی و عارفانه بود ولی از انقلاب مشروطه به بعد مسائل سیاسی اجتماعی و روانشناسی نیز به حوزه ی شعر تعلیمی وارد شد.
درس ذکر حسین بن منصور ص 79
1- الف- وقایع عجیبی که مخصوص او بود ب- حکم و فتوای جنید لازم است ج- اعتراض کردند
2 – مردم قشری وعادی حقایق را درک نمی کنندنه تایید شان به دردمی خوردونه تکذیبشان بنابراین ، اصل ، قبول الهی است . او اظهار نظرهای مردم را در این زمینه بی تاثیر می داند و کار حلاج را یکسره به خدا وا می گذارد.
3- جنید به هنگام صدور فتوا، جامه ی زاهدان و مشایخ را پوشید.
4- برای این که بتواند فتوا بدهد چون او می خواست خود را در مقام صوفی تبرئه کند و بر اساس شخصیت فقاهت و شیخی خود فتوا بدهد به همین دلیل لباس صوفیان را از تن بیرون آورد و لباس مشایخ را پوشید.
5- چون شبلی هم درد حلاج بود و معنای اناالحق را می فهمید اما در موافقت با مردم از روی آگاهی به سوی او گل می اندازد به همین دلیل حلاج از او گله می کند.
6- زیرا منکران حلاج به علت استواری در دین و بر اساس توحید با او مخالفت می کردند و چون او را مشرک می دانستند می خواستند با کشتن او ، اصل شرک را از بین ببرند در حالی که مریدان فقط به حلاج خوش گمان بودند.
7- زیور و زینت بخش مردان خدا ، خون و شهادت آنان است .
8- واقعات غرایب / کارهای عجایب
درس (مست و هشیار ) ص 82
1- فسادهای اجتماعی
2- رشوه گیری و فساد حاکم بر قوه ی قضائیه
3- فساد و گناه ، کمش هم زیاد است و در اینجا بحث بر سر کم یا زیاد بودن گناه نیست بلکه نفس عمل مهم است یعنی شراب خوردن حرام است چه کم باشد و چه زیاد .
خود آزمایی درس هفدهم (گویی بط سفید جامه به صابون زده است )ص 88
1- اسب سیاه : ابرهای تیره / لؤلؤتر: قطره های باران
2- ابر بزرگ و سیاه در حال حرکت را به اسب سیاه قوی هیکلی تشبیه کرده است که در حال تاختن است و قطره های باران همچون مروارید از سم آن فرو می ریزد .
3- مشک سیاه استعاره از سیاهی درون لاله / در ثمین استعاره از قطره های باران است .
4- چون سبزه ها بسیار و گسترده وکوتاه هستند به خیمه ی لشکریان چین که فراوان هستند تشبیه شده اند و لاله که قامتی بلندتر از سبزه ها دارد و قرمز و زیباست به خرگه یا سراپرده ی بزرگ پادشاه تشبیه شده است ، که در میان خیمه های سربازان به پا شده است
5- مسمط
6- گویی بط سفید : تخیلی / مست و هشیار : واقعی و نمادین / راه بی نهایت : تخیلی / دماوند : نمادین / شب کویر : تخیلی ، نمادین ، واقعی / سپیده آشنا : تخیلی و واقعی
7- وقتی که فقط به اطلاعات و آموخته ها تکیه نکند و به تجربه های عاطفی و ارتباط با دنیای بیرون بپردازد.
خودآزمایی درس دماوند ص 92
1- سیم استعاره از برف های روی قله / کمر بند آهنی استعاره از تیرگی های حد فاصل بین قله و دامنه کوه
2- بلندی کوه
3- چون کوه دماوند آتشفشان خاموش است و روشنفکران جامعه ی شاعر در برابر ظلم حاکمان خاموش هستند و سکوت کرده اند ، بنابراین شاعر از تشبیه کوه به مشت ، پشیمان می شود و کوه را به قلب افسرده که نشانه ی پژمردگی است تشبیه می نماید.
4- تا چشم بشر روی او را نبیند (بیت به انزوا و گوشه گیری روشنفکران اشاره دارد)
5- ورم استعاره از برآمدگی قله ی کوه / کافور استعاره از برف
6- خفقان و سانسور (نبودن آزادی کلامی و قلمی )
7- شاعر (بهار )
8- دماوند نماد ومظهر انسان های انقلابی یا روشنفکران آگاه به مسائل جامعه ، اما خاموش ( هم چنین می تواند نماد جامعه یا خود شاعر باشد)
9- تا وارهی از دم ستوران / وین مردم نحس دیو مانند ،
با شیر سپهر بسته پیمان / با اختر سعد کرده پیوند
یا : چون گشت زمین زجور گردون / چو نین خفه و خموش و آوند
بنواخت زخشم بر فلک مشت / آن مشت تویی تو ای دماوند
خود آزمایی درس نوزدهم (توصیف کویمات و...) ص 94
1- موقعیت طبیعی و تاریخی و جغرافیایی شهرها ، سبک معماری ، مردم شناسی از جهت آداب و رسوم اعتقادات ، محصولات کشاورزی ، پیشه و معیشت مردم
2- توصیف واقعی
3- به سمت جنوب / از سه طرف به دریا محدود می شود (شبه جزیره )
4- در اطراف شهر طرابلس هیچ منزل و آبادی وجود ندارد بجز دوسه کاروان سرا و توقف گاه
5- مشهد به معنای محل شهادت و محل حضور است . چون در کاروان سرا ، مردم حضور می یابند ، در نثر ناصر خسرو به عنوان مشهد تلقی شده است.
6- نثر ساده و روان / ایجاز / جابه جایی دستوری واژه ها / آوردن دو حرف اضافه برای یک متمم / آوردن جمع الجمع
7- آدینه ، چون نماز جمعه در آن برگزار می شد.
8- خندق
9- نایژه (نای + ژه )= نی کوچک = لوله کوچک
خودآزمایی درس نوزدهم (شب کویر) ص 99
1- بی باک ، صبور ، قهرمان ، شجاع ، بی نیاز ، ایستا و ماندگار ، فروتن (بی چشم داشت نوازش و ستایش ) ، نترس ، بی برگ و بار ، بی گل ، نا امید از شکفتن و ...
2- درخت بید
3- خیال
4- نخلستان خاموش و پر مهتاب / کشور سبز آرزوها / چشمه ی مواج و زلال نوازش ها / سرزمین آزادی و نجات / جایگاه بودن و زیستن / آغوش خوشبختی / نزهتگه ارواح پاک / میعادگاه انسان های خوب.
5- حضرت علی (ع) ، درد دل کردن حضرت علی (ع) با چاه از تنهایی و سفاهت مردم
6- عطر الهام / چشمه ی نوازش / آغوش خوشبختی / دامان حریر الهه ی عشق / قندیل زیبای پروین و ...
7- مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو / یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو ((حافظ))
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت / با من راه نشین باده ی مستانه زدند ((حافظ))
8- مهتاب
9- دیدگاه روستاییان را دیدگاهی معنوی و دیدگاه شهریان را دیدگاهی مادی می داند.
10- ولقد زینا السماء الدنیا بمصابیح ... شب ها به مهتاب روشن است یا به قطره های درشت و باران ستاره ، مصابیح آسمان تلمیح به آیه ی فوق دارد ستاره ها به مصابیح تشبیه شده است .
خودآزمایی درس بیستم (به بلبل ) ص 103
1- شاعر دیگری در نزدیکی تو هست که چنگی ساده تر از ارغنون تو دارد ، و در دل خویش با یک دنیا غبطه و رشک سرود شبانه تو را در دل جنگل تکرار می کند ./ اوه ! صدایت را با صدای من در آمیز ، زیرا یک گوش واحد است که این هر دو صدا را می شنود...
2- اختر شب سرخم می کند تا صدای تو را بشنود/ صدای آسمان نیلگون و صدای درختان سرسبز است ... / زبان شاخه ها ... / زمزمه ی شاخ وبرگ درختان ... / زبان امواج
3- ترکیبی موزون از دلپذیرترین صداهای طبیعت و مبهم ترین آه های آسمان
4- بلبلا مژده بهار بیار خبر بد به بوم باز گذار (سعدی)
5- ماه ، اختر ، شب ، آسمان ، جنگل ، آب و گل
6- آهنگ لطیف / زمزمه سوزان / دم لطیف / آوای سبک و لطیف
خودآزمایی درس بیست (اورازان ) ص 107
1- کولی ها فقط تابستان ها پیدایشان می شود. چند تا خر دارند و دو برابر آن سگ . سیاه چادر خود را که علم کردند ، کوره ی کوچکی هم بر پا می کنند . زن هاشان به خوشه چینی و در یوزگی و مردها به آهنگری
2- غرور به خصوصی دارند و افسانه های به خصوصی (دارند)
زن هاشان به خوشه چینی و در یوزگی (می روند) و مردها به آهنگری (می روند)
3- اهالی ، آن را (آب ریزان) معنی می کنند و به معنای دیگر آن را افرازان هم گفته اند.
4- مصالح ساختمان ها (خشت ، تیر ، کاه گل ، چینه ، گل سفید) شکل و ساختار بناهای عمومی نحوه ی تزیین ساختمانها /اختلاف بناهای جدید و قدیم / تفاوت اتاق های زمستانی با تابستانی .
خودآزمایی درس بیست و یکم چند حکایت از اسرارالتوحید
1- می خواست به طور غیر مستقیم شیخ بوعبدالله باکو را راهنمایی کند و به او بفهماند که جهنم جای مغروران و متکبران است .
2- حکایت پاکبازی (امیرمقامران )
3- حکایت بهترین خلق
4- خط بر کسی فرو کشیدن
5- حکایت انسان راستین
6- نکته گویی و عبرت آموختن به شیوه ی غیر مستقیم
7- بهتر است که خودم را بدترین مردم بدانم
8- فرو می راند ، فرو می شد ، فرو نتوان کشید ، در آمیزد ، در آمد ، فروآمد
9- راست باز و پاک باز و امیر باش / با خویش رسید
10- داستان خاکستر ریختن زنی از همدستان ابولهب بر سر پیامبر اکرم (ص)
درس بیست و یکم سیرت مولانا ص 122
1- ساده ، شکیبا ، فروتن بود
2- از پیش آمدهای خیر ، زیاد اظهار شادمانی نمی کرد و در حادثه ها هم به شکایت نمی پرداخت .
3- به قول خود مولوی : کوشش بیهوده به از خفتگی آن چه مهم است تلاش است نه نتیجه ی آن ، تلاش و کوشش در راه تعالی روح اگر چه ممکن است انسان را به حقیقت نرساند ، باعث دوری او از تعلقات دنیا می شود.
4- او دنیا را از ایشان دریغ نمی دارد بلکه ایشان را از دنیا دریغ می دارد یعنی نعمات دنیا را از خانواده اش دریغ نمی دارد ، بلکه آنها را از وابستگی به دنیا می رهاند و آنها را از دنیا دور می دارد که به ارزش و منزل خود پی ببرند.
5- هجوم صلیبیان و حمله ی مغول
6- ستیزه برای زنده ماندن
7- بینش مندی را برتر می داند . چون مولوی عارف است و عارفان شناختی را که از طریق دریافت قلبی باشد ، برتر می شمارند .
8- وقتی نادانان در حق او بد زبانی می کردند بی ادبی آنان را تحمل می کرد .
9- هر دو ، نمونه ی ساده زیستی و مخالفت با زورمندان و تلاش برای ایجاد دنیای تازه بودند.
10- نه آیا باید شکر کنی که باز تو را کبی و او مرکوب .
11- دل کندن از تعلقات دنیایی و نعمت های آن جهانی (دوری از هرچیز غیر از خدا)
12- با نثری گیرا و تحقیقی و بیان شیوا ، شرح حال مولانا را به شیوه ای نو و ترکیبهای بدیع و با استفاده از طنزها و کنایه های زیبا در شکل داستان بیان کرده است .
درس بیست و دوم بارقه های شعر فارسی صفحه 127
1- مردم با تمام وجود به خداوند ایمان داشتند و همه ی پیش آمدها را خواست خداوند می دانستند.
2- در این قصه ها ، عالم افسانه ها پر رنگ ونگار و پران و نرم است .
3- سعدی جمع کننده ی اضداد است ، مانند شرع و عرفان / عشق و زندگی عملی / شوریدگی و عقل هم برای جوانان هم برای پیران ، هم در سطح افراد مبتدی و هم برای دانشوران و ...
4- این تنها ، خصوصیت کلام سعدی است که سخنش به سخن هم شبیه باشد و به هیچ کس شبیه نباشد ، در زبان فارسی احدی نتوانسته است مانند او حرف بزند و درعین حال نظیر حرف زدن او را هر روز در کوچه و بازار می شنویم .
5- فعالیت دانش آموزی
6- نوعی ازحرکت است بین یورتمه وقدم زدن در اینجا از روی شوق و هیجان بالا و پایین و مارپیچ دویدن .
7- به کمک وسعت دامنه ی کلام و عبارات و ابیات بعدی ، مفهوم متن را در می یابیم .
8- نویسنده ، خواسته است که برای خطاهای خود عذری بیاورد .
خودآزمایی درس بیست و دوم (افسانه عاشقی – تسلی خاطر) ص 131
1- این فرقه یکی از سلسله های صوفیه ، از اتباع خواجه محمد نقشبند است ، طریقه ی نقشبندی در هند ، چین ، ترکستان ، ترکیه ، ایران ، در مناطق کردستان عراق ، پیروانی دارد. کتاب رشحات ، عین الحیات تالیف علی بن حسین واعظ کاشفی در مناقب مشایخ نقشبندیه و آداب طریقت ایشان است .
2- به مناسبت زادگاهش جام و به خاطر ارادتی که به شیخ جام داشت .
3- هرچه در نوشتن آن سعی کنی ، تند باد آن را پاک خواهد کرد.
4- برای تسلی خود و آرامش یافتن می نویسد .
5- نام لیلی
6- هرکس از عشق بهره ای نبرده است ، زندگی حیوانی دارد
7- عشق مایه ی علو روح و آرامش است (پایداری عشق)
8- در مصراع اول در معنای حقیقی خود(حیوان بارکش ) به کار رفته است و در مصراع دوم منظور انسانهای بی خبر از عشق و احساس است .
خودآزمایی درس بیست و سوم (میرزا رضا کلهر ) ص 137
1- لباس راسته و بر روی لباس ، عبایی می پوشید . یک چشمش پیچیدگی کمی داشت . قدش متوسط بود ، باریش نوک دار قرمز ، سرش را تماماً می تراشید و تا از خانه بیرون نمی رفت لباس رو نمی پوشید در تابستان با پیراهن و زیر جامه بود . گاهی در حین مشق کردن پیراهن را می کند . در زمستان نیم تنه برک و پوستینی نیز علاوه می کرد .
2- اگرچاپ نویسی های اونبود شایدشیوه ی خاص او در نستعلیق از بین می رفت در حالی که امروز شیوه ی میر عماد پیش افتاده است .
3- نثر کتاب ساده ، روان ، صمیمی ، گیرا و جذاب است و جمله ها کوتاه و رسا می باشد توصیفات دقیق ، جزیی و زیبا است . اطلاعات وسیع ، کامل و با دقت زیاد نوشته شده است .
4- توصیف شیوه مشق کردن میرزا
5- پچ پچ / جیک جیک / قار قار / شر شر
6- یک باره با یک حرکت قلم و بدون برداشتن آن کلمه را به طور کامل می نوشت .
7- سر هم رفته : روی هم رفته ، کلاٌ / از کار در آوردن : کاری را به طور کامل انجام دادن / سروازدن : خودداری کردن ، سرباز زدن
8- آزاد اندیش و منتقدی بود که بدون ترس ، از رفتار حکومت انتقاد می کرد و عقاید سیاسی خود را بی پرده اظهار می کرد.
9- میرزا محمد حسین ذکاءالملک ، میرزا عباس خان قوام الدوله ، میرزا حسن خان مشیر الدوله ، کشیکچی باشی (عبد... خان )، ملک الخطاطین ، میرزا زین العابدین شریف قزوینی – صدر الکتاب (سید محمود) مشیر الملک (میرزا حسن خان )
10- نفس نکشیدن / نفس عمیق کشیدن
11- سخنان شیرین ، شب تلخ ، فریاد خشن ، صدای لطیف ، شعر گرم و ...
12- تحریر در لغت به معنی نوشتن است . خط تحریری در اصطلاح خط ، نوشتن با دست است .
خط تحریری ، به سبب ظرافت ، زیبایی و سرعتی که در نوشتن آن است برای دست نوشته های ما خط معیار به شمار می رود.
افشین و بودلف درس بیست و چهارم ص 149
1- احمد با خواهش وزاری نزد افشین برود و میانجیگری کند ومانع کشتن بودلف شود در صورت راه ندادنش به زور وارد شود اما هیچ پیام و کلامی از جانب خلیفه بیان نکند.
2- او را با چشم بسته و تنها با یک شلوار دید در حالی که با افشین مشغول بحث و جدل بود . جلاد شمشیر به دست ، برای زدن گردن او آماده ایستاده بود .
3- تصور می کرد که نگهبانان با آوردن عذر و بهانه او را به خانه افشین راه ندهند ولی حجاب و نگهبانان طبق عادت گذشته به استقبال او آمدند.
4- چون او را حامی بودلف می دانست و حدس زده بود که برای شفاعت بودلف آمده است .
5- زیرا افشین بسیار اصرار می کرد که در مقابل شکست بابک خرم دین ، اختیار جان و مال بودلف را به او بدهد.
6- هرکس آن کند که از اصل و گوهر وی سزد.
7- راضی نشدم خون مسلمانی بیهوده ریخته شود و خداوند به خاطر این دروغ مصلحت آمیز مرا مؤاخذه نمی کند.
8- کوتاهی جمله ها و ایجاز و جابه جایی اجزای جمله
9- شخصیت اصلی : احمد بن ابی دواد است که داستان را نقل کرده است .
راوی داستان : اسماعیل بن شهاب است که می گوید: از احمد بن ابی دواد شنیدم
(راوی : کسی که حکایتی را از دیگری نقل کند ، روایت کننده ، آن کسی که اخبار و احادیث را روایت کند) قابل ذکر است که کلمه ی راوی در خود آزمایی شماره 2 صحیح نیست .
درس بیست و پنجم (قصه عینکم ) ص 157
1- عینک ، تعلیمی (عصا) ، کراوات
2- راوی : نویسنده / زمان : نوجوانی نویسنده / مکان : شیراز
3- آه ! او هرگز این صحنه را فراموش نمی کند . برای او لحظه ی عجیب و عظیمی بود که عینک به چشمش رسید ، ناگهان دنیا برایش تغییر کرد و همه چیز برایش عوض شد . با دقت عینک را از جعبه بیرون آورد و آن را به چشمش گذاشت . دسته ی سیمی عینک را به پشت گوش راستش گذاشت ، نخ قند را به گوش چپش برد و چند دور تاب داد و بست در این حال وضع او تماشایی بود قیافه ی یغورش ، صورت درشتش ، بینی گردن کش و عقابی اش هیچ کدام با عینک بادامی شیشه ی کوچک جور نبود.
4- آن جایی که شخصیت داستان ، برای اولین بار عینک به چشمش می زند و دنیا در نظرش تغییر می کند.
5- لحن عامیانه و محاوره ای ، توصیفات دقیق و جزء به جزء توجه به ریزه کاریها و زبان ساده و طنز گونه .
6- الف : مقدار عمر (قد بنده نسبت به سنم دراز بود) ب: صحنه ی نمایش (چشم را به سن دوختم . ج: نوعی آفت گیاهی (مثل حاصل سن زده )
7- مگه اینجا دسته ی هفت صندوقی آوردن ؟ (مگر این جا ، دسته ی هفت صندوقی آورده اند ) بیا شاهچراغ در دکون میز سلیمون (بیا شاهچراغ جلودر دکان میرزا سلیمان ) می خواستی زودتر بگی (می خواستی زودتر بگویی )
8- چشمی که بر آن عینک زده باشند / امروزه به چشمی که با میکروسکوپ و تلسکوپ نگاه می کند ، چشم مسلح می گویند.
آخرین درس ص 163
1- اول شخص از زبان یک کودک دبستانی
2- حفظ زبان ملی
3- این اندیشه که آیا کبوترها نیز مجبور خواهند شد ، آوازشان را به زبان بیگانه بخوانند .
4- احساس میهن دوستی ، دفاع از کشور و میهن ، کوشش برای آزادی میهن از اسارت دشمنان و مهم تر از همه اهمیت و ارزش قائل شدن به زبان ملی و حفظ آن .
5- تکلیف دانش آموزان است (جنبه ذوقی دارد)
6- هنگامی که در معرض هجوم بیگانگان قرار می گیرد و آزادی و حیثیت و ملیتش به خطر نابودی می افتد زیرا نابودی زبان ملی ، نابودی ملت است .
7- این اندیشه که معلم آن ها را ترک می کند و دیگر او را نخواهند دید.
8- هنگامی که برای کسی نقشه شومی کشیده باشند یا قصد آزار کسی را داشته باشند .
درس بیست و ششم (درآمدی بر ترجمه ) ص 169
1- علوم مختلف ملل مشهور و آثار تمام علمای طراز اول قدیم از هندوستان گرفته تا اسکندریه و یونان در دسترس علمای اسلامی قرار گرفت .
2- شاگردان ایرانی دارالفنون زیر نظر استادان اروپایی ، کتاب های درسی را در رشته های مختلف ترجمه کردند.
3- ترجمه ی این آثار در ساخت شخصیت فرهنگی فرد و جامعه اثر گذاشت ، مردم را بیدار کرد با دنیایی تازه آشنا نمود ، واژگان زبان فارسی را غنی ساخت ، نثر را پویا تر کرد ، ساده نویسی را رواج داد ، شعر را از حالت یکنواختی گذشته رها نید و به کار نویسندگی و شاعری جهت بخشید . روشهای جدید تحقیق به پژوهندگان آموخت و سرانجام موجب رواج علم و فنون در ایران گردید.
4- مناسب ترین شکل ترجمه ، آن است که هیچ قسمتی از صورت و معنی از بین نرود.
5- ترجمه ارتباطی (آزادیاروان) ترجمه ای است که در آن مترجم به گیرنده پیام (خواننده) توجه دارد و ساخت های نا آشنای قالب و محتوا را از زبان مبدا به زبان مقصد وارد نمی کند .
اما در ترجمه ی معنایی (تحت اللفظی و دقیق ) مترجم به نویسنده توجه دارد تا به خواننده و سعی می کند ساخت های زبان مبدا را به زبان مقصد (درترجمه ) وارد کند . از این رو چنین ترجمه ای به سادگی قابل فهم نیست . در واقع طرفداران ترجمه ی ارتباطی ، خواننده را اصل می دانند و طرفداران ترجمه ی معنایی بیشتر به نویسنده و اصل نوشته و پیام او توجه دارند .
6- فعالیت دانش آموزی
7- شاهنامه به زبان های عربی ، فرانسوی ، ایتالیایی / رباعیات خیام به زبان های انگلیسی و آلمانی / دیوان حافظ به زبان آلمانی ، عربی و ...
خودآزمایی درس بیست و هفتم (جهاد) ص 172
1- هماهنگی کافران در باطل خویش و پراکندگی مسلمین در حق خود
2- آنان هیچ یک ، خود را برای جهاد آماده نکردند و از خوارمایگی هرکس کار را به گردن دیگری انداخت تا آن که اگر در تابستان ایشان را فرا می خواند می گفتند هوا گرم است و اگر در زمستان فرمان جنگ می داد می گفتند هوا سرد است و در پایان به ایشان خطاب می نماید شما که از گرما و سرما چنین می گریزید با شمشیر آخته کجا می ستیزید .
3- کارها را به هم می ریزید و آشفته می کنید.
4- حضرت علی (ع)
5- مفعول (برای فعل محذوف به قرینه لفظی یعنی نه ، خسته ای بر جای نهاده )
6- خدا جامه ی خواری بر تن او پوشاند و فوج بلا بر سرش کشاند/ به خواری محکوم و از عدالت محروم
7- اگر مرد مسلمانی از غم چنان حادثه ای (حمله ی مرد غامدی و غارت اموال مردم و مظلوم واقع شدن آنها )بمیرد مستحق ملامت نیست .
8- تن در ندادن به جهاد و تقصیر و کار را به گردن یکدیگر انداختن
9- به خدا سوگند با مردمی در آستانه ی خانه شان نکوشیدند جز که جامه ی خواری بر آنان پوشیدند.
خودآزمایی درس هجرت ص 175
1- الف- آبی که خضر حیات از او یافت در میکده جو که جام دارد
ب - فیض ازل به زور وزر ار آمدی به دست آب خضر نصیبه اسکندر آمدی
2 – همچنان که جرقه ای برای آتش زدن و سوختن شهر امپراتوران کافی است ، از گفته ی شورانگیز تو آنچنان آتشی بر دلم نشسته که سراپای مرا در تب و تاب افکنده است .
3- هیچ یک را نمی توان پنهان داشت .
4- پاسخ این سؤال ذوقی است . به عنوان نمونه در قطعه تقلید :
تو آن کشتی ای که مغرورانه ، باد در بادیان افکنده است تا سینه ی دریا را بشکافد و پای بر سر امواج نهد و من آن تخته پاره ام که بیخودانه سیلی خور اقیانوسم .
5- آتش است این بانگ نای و نیست باد هرکه این آتش ندارد نیست باد
من هر چه دیده ام زدل و دیده دیده ام گاهی زدل بود گله ، گاهی ز دیده ام
خرامان بشد سوی آب روان چنان چون شده ، باز جوید روان
خود آزمایی درس (می تراود مهتاب ) ص 183
1- مهتاب ، شبتاب ، گل ، خار ، صبح ، سحر
2- رنج و ناتوانی و ناکامی از نتیجه نگرفتن از تلاش
3- اوضاع به هم ریخته و نابسامان اجتماع و نا آگاهی مردم و عقاید نادرست آنان مثل آوار بر سر شاعر خراب می گردد و بر درد و رنج او می افزاید.
4- مسافری خسته و تنها و رنجور که در حال نگریستن به جامعه ی غفلت زده خویش است درعین حال در انتظار بیداری آنان است .
5- نازک آرای تن ساق گلی / قوم به جان باخته / مانده پای آبله از راه دراز
6- نگران با من استاده سحر / صبح می خواهد از من و...
7- دست ساییدن کنایه از نا امیدانه تلاش کردن / پای آبله ماندن کنایه از عاجز و ناتوان شدن
خودآزمایی درس بیست و نهم (خوان هشتم ) ص 194
1- شاهنامه
2- شعر متعهد (خوان هشتم ) دارای پیام و هدف است ، قصه ی درد و میزان سنجش مهر مردان و کینه ی نامردان است درحالی که سروده های دیگر ، بی محتوا و بی هدف و تنها شعر تخیلی است که از نظر ظاهر و لفاظی خوب و زیبا می باشد.
3- چاه را توصیف می کند که بی شرمی چاه مانند عمق و پهنایش باور نکردنی است.
4- چاهی تاریک و ژرف و پهناور که از هر سو بر کف و دیواره هایش نیزه و خنجر کاشته بودند . چاه غدر ناجوانمردان و بی دردان و افراد پست ، چاهی که بی شرمی آن مانند عمق و پهنایش باور نکردنی بود ، چاهی غم انگیز و شگفت آور که به جای آب در آن زهر شمشیر و نیزه روان بود.
5- لبخند رستم
6- آتشین پیغام ، پاک آیین ، چاهسار گوش ، کوه کوهان ، تای بی همتا ، مرد مردستان و ...
7- هنگامی که رستم برای نجات کیکاووس به مازندران رفت برای او هفت آفت بزرگ پیش آمد که همه را با قدرت و توانایی خود و توکل به یزدان از پیش برداشت ، درخوان اول : رخش شیر درنده ای را کشت / در خوان دوم : تشنگی بر رستم غلبه کرد که به کمک گوسفندی به آب راه یافت ، درخوان سوم : اژدهایی را کشت / درخوان چهارم : زنی جادوگر به دست رستم کشته شد / در خوان پنجم :اولاد با لشکر خود به جنگ رستم آمد که به دست او گرفتار شد / در خوان ششم : رستم با ارژنگ دیو به جنگ پرداخت / در خوان هفتم : با دیو سپید پیکار کرد و او را از میان برداشت وشاه ایران را نجات داد.
خودآزمایی درس سی ام (صدای پای آب ) ص 200
1- خدا به انسان از همه نزدیک تر است و پدیده های طبیعت ما را به سوی او راهنمایی می کند.
2- چشم ها را باید شست ، جور دیگری باید دید .
3- آب ، گل ، نور ، چشم
4- نمادین
5- صبح ها وقتی خورشید در می آید متولد بشویم .
6- پیشه ام نقاشی است / گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ ، می فروشم به شما / تا به آواز شقایق که در آن زندانی است / دل تنهایی تان تازه شود / خوب می دانم حوض نقاشی من بی ماهی است .
7- سر سوزن ، جانماز ، لای این شب بوها ، تکه نانی
8- چارلی چاپلین ، کارگردان و بازیگر عصر جدید
9- به نمایندگی از کوچکترین و بزرگترین موجودات به وحدت در میان مخلوقات خداوند اشاره دارد.
10- من نمازم را وقتی می خوانم که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته ی سرو / من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می خوانم / پی قدقامت موج
خودآزمایی درس سی ام (شکوفه اشک ) ص 203
1- تضادهای فعلی ، تشبیهات و تشخیص ها ، پیروی از مضمون واحد و یکدستی شعر
2- خنده ی شمع ، دست شکوه ، چهره ی عمر ، روی بخت
3- بخت من خود را در موهای سفید نشان داد (کنایه از پیری )
4- شاعر جوانی را به اسبی تندرو و تشبیه کرده است . و خودش را به گردی که از پای اسب بر می خیزد همان طور که گرد هیچگاه به اسب نمی رسد ، شاعر هم نمی تواند جوانی از دست رفته را باز یابد.
5- زیرا از تمام جهان ، تنها عشق و محبت معشوق را انتخاب کرده است .
6- کشیدن به دو معناست 1- تحمل کردن 2- حمل کردن
7- بیت اول
درس سی ام (پیش از تو ... ) ص 205
1- خفقان اجازه نمی دهد که اعتقادات مردم آشکار شود.
2- کویر ، خاک ، علف ، دریا
3- کشور ایران در دوران شاهنشاهی
4- نمادین و واقعی
پایان بهنام راد – بهار 86